English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (8576 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
homologize U مطابق شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
complied U مطابق با
complies U مطابق با
comply U مطابق با
complying U مطابق با
answer U بدرد خوردن مطابق بودن
answered U بدرد خوردن مطابق بودن
answering U بدرد خوردن مطابق بودن
answers U بدرد خوردن مطابق بودن
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
meet U مطابق شرایط بودن
meets U مطابق شرایط بودن
update U مطابق روز پیش بردن
updated U مطابق روز پیش بردن
updates U مطابق روز پیش بردن
model U مطابق مدل معینی در اوردن
modeled U مطابق مدل معینی در اوردن
modelled U مطابق مدل معینی در اوردن
models U مطابق مدل معینی در اوردن
to U برحسب مطابق
clockwise U مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
clockwise U مطابق گردش عقربههای ساعت راستگرد
according to U مطابق
after U مطابق
relevant U وابسته مطابق
conventionally U برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
correspondent U مطابق
correspondents U مطابق
posh U مطابق مد روز
posher U مطابق مد روز
poshest U مطابق مد روز
stylish U باب روز مطابق مد روز
modular U مطابق اندازه یامقیاس
biblical U مطابق کتاب مقدس
from U مطابق
parallel U نظیر مطابق بودن با
paralleled U نظیر مطابق بودن با
paralleling U نظیر مطابق بودن با
parallelled U نظیر مطابق بودن با
parallelling U نظیر مطابق بودن با
parallels U نظیر مطابق بودن با
grammatically U مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
within U مطابق
grammatical U صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
matched U مطابق
adjusting U تسویه نمودن مطابق کردن
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts U تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
classic U مطابق بهترین نمونه
classics U مطابق بهترین نمونه
currencies U مطابق روز بودن
currency U مطابق روز بودن
similar U مطابق
fashionably U مطابق معمول
traditionally U مطابق احادیث
correspond U مطابق بودن
corresponded U مطابق بودن
corresponds U مطابق بودن
standardised U مطابق درجه معینی دراوردن
standardises U مطابق درجه معینی دراوردن
standardising U مطابق درجه معینی دراوردن
standardize U مطابق درجه معینی دراوردن
standardizes U مطابق درجه معینی دراوردن
standardizing U مطابق درجه معینی دراوردن
up to date U مطابق اخرین طرز
up to date U مطابق روز
up to date U امروزی تازه مطابق روز
up-to-date U مطابق اخرین طرز
up-to-date U مطابق روز
up-to-date U امروزی تازه مطابق روز
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
synchronised U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronised U مطابق بودن
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronises U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronises U مطابق بودن
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronising U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronising U مطابق بودن
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronize U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize U مطابق بودن
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes U همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronizes U مطابق بودن
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
cut and dried U مطابق نقشه وبرنامه
cut and dry U مطابق نقشه وبرنامه
cut-and-dried U مطابق نقشه وبرنامه
conventional U مرسوم مطابق ایین وقاعده
reconstruction U نمونه مطابق اصل
reconstructions U نمونه مطابق اصل
physiologically U مطابق فیزیولوژی
symptomatic U مطابق نشانه بیماری نماینده
rhetorically U مطابق علم معانی بیان یا فصاحت فصیحانه
Other Matches
even with U مطابق
frae U مطابق
in keeping U مطابق
respondent U مطابق
in register U مطابق
incompliance with U مطابق
pursuant U مطابق
correspounding U مطابق
according U مطابق
corresponding U مطابق
accordant U مطابق
consilient U مطابق
agreeably to U مطابق
confirming U مطابق
complied with U مطابق با
congurous U مطابق
corresponding to U مطابق با
corresponding to U مطابق
correspoundent U مطابق
secundumn U مطابق
similiar U مطابق
respondents U مطابق
by my watch U مطابق ساعت من
by the square U مطابق نمونه
conform to U مطابق بودن با
at my request U مطابق با تقاضای من
constitutionally U مطابق قانون
correspound U مطابق بودن
to correspond to U مطابق بودن
astronomically U مطابق هیئت
corresponding U مطابق متشابه
orthodox U مطابق مرسوم
adjust U مطابق کردن
after the manner of U بتقلید مطابق
as usual U مطابق معمول
hygienically U مطابق بهداشت
testamentary U مطابق با وصیت
pursuant to U مطابق برحسب
synchrinized U مطابق بودن
newfashioned U مطابق مد روز
pedagogically U مطابق فن تعلیم
geometrically U مطابق هندسه
in accordance with U مطابق موافق
trendy U مطابق آخرین مد
trendiest U مطابق آخرین مد
trendier U مطابق آخرین مد
musically U مطابق اصول موسیقی
to keep step to a band U مطابق موزیک پازدن
ideal U مطابق نمونه واقعی
accentually U مطابق تکیه صدا
technically U مطابق اصول فنی
ideals U مطابق نمونه واقعی
pedagogical teaching U اموزش مطابق فن تعلیم
discretionally U مطابق میل و اختیار
ethically U مطابق علم اخلاق
ethnologically U مطابق علم نژادشناسی
true life U مطابق زندگی روزمره
dialectically U مطابق قواعد منطق
true copy U رونوشت مطابق با اصل
pedagogically U مطابق علم اموزش
anno hegirae U مطابق تقویم هجری
anatomically U مطابق علم تشریح
keping with one's view U مطابق نظرکسی بودن
metronomic U مطابق میزانه شمار
quite the thing U مطابق بارسم معمول
constitutional U مطابق قانون اساسی
sunwise U مطابق گردش عقربک ساعت
standardization U مطابق معیار خاص دراوردن
sovietize U مطابق رژیم شوروی کردن
with the sun U مطابق گردش عقربک ساعت
phonetioist U طرفداری املای مطابق صدا
that i snot in keepingwith our U این مطابق نظریه مانیست
scriptural U مطابق متن کتاب مقدس
moresque U مطابق با سبک مغربیهای افریقا
orthodox U مطابق عقاید کلیسای مسیح
ethnically U مطابق علم طوایف بشر
to marry well U جفت [زوج] مطابق بهم بودن
temporalize U مطابق مقتضیات وقت عمل کردن
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
sinify U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
sinicize U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
standard load U بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
standardized U مطابق نمونه و معیار عمومی تهیه شده
phonetist U متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
It is to your taste (liking). U باب دندان شما است ( مطابق میل وسلیقه )
phoneticism U عقیده به نوشتن و املا کردن کلمه مطابق صدایا تلفظان
scholastically U موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
an iconic statue U مجسمهای که از روی نمونه و مطابق قرارداد صنعتی ساخته شده باشد
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
to adjust U وفق دادن [سازگار کردن] [مطابق کردن ]
formfitting U مطابق طرح بدن بشکل بدن
sanitize U مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
perspectively U ازروی علم منافرو مرایا مطابق اصول منافرو مرایا
carload shipment U حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
Recent search history Forum search
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com